بابرده له
بابرده له
ورد بیرم...

 

آثار هجويري  

         هجويري درضمن مباحث كتاب از آثار خود نام مي برد  و بعضي اوقات از دست نااهلان كه نام  مؤلف را از آن پاك كرده و با تغيير نام آن را به خود نسبت داده اند آزرده خاطرگشته و شكايت خود را از آن ها ابراز نموده است. امروز ما ، جز"كشف المحجوب" از وی اثری در دست نداريم . ((بي ترديد ، در اين واقعه ، زندگي پرفراز ونشيب، تنها رَوي ، دوام سفر هجويري ، گذشت زمان و حوادثي كه پيوسته دركمين آثار فرهنگي است ، هريك سهمي داشته اند ،)) ( ك / بيست وسه ) و به احتمال قوي "كشف المحجوب" بعضي از مفاهيم ديگر كتاب های او را در برداشته ، كه دوستداران آثار هجويري خود را به كتابت و حفظ آن ها ملزم ندیده اند .

        1-كشف المحجوب: يكي ازكتب اهل تصوّف كه هجويري تأليف كرده، كتاب"كشف المحجوب"است. وی آن کتاب را(( درقرن پنجم هجري قمري تأليف كرده و قديمترين كتاب فارسي دربارۀ تصوف))[1] محسوب می شود.

         يكي از همشهريان مؤلف، ابوسعيد هجویری ، سؤالاتي مطرح مي كند . هجويري خود دراین خصوص چنین مي نويسد :

         ((قال السائل ، وهو ابوسعيد الهجويري:(( بيان كن مرا اندرتحقيق طريقت تصوّف و كيفيّت تصوّف و كيفيّت مقامات ايشان ، و بيان مذاهب و مقالات آن و اظهار كن مرا رموز و اشارات ايشان و چگونگي محبّت خداوند عَزَّوَجَلَّ و كيفيّت اظهار آن بردلها ، وسبب حجاب عقول ازكنه ماهيّت آن ، ونفرت نفس از حقيقت آن ، و آرام روح با صفات آن ، و آنچه بدين تعلّق دارد از معاملت آن . ))  )) ( ك/ 10)

         رضايي در مورد سفر هجویری و دليل نوشتن "كشف المحجوب" چنین می نویسد:(( ابوالحسن علی پسر عثمان هجویری غزنوی ... همراه سپاهيان سلطان مسعود غزنوي به هندوستان رفته ودرلاهور ماندگار شده وكتاب" كشف المحجوب" را درآن شهر به درخواست شيخ ابوسعيد هجويري غزنوي نوشته است .)) [2]

         چنين استنباط مي شود كه مؤلف درجواب دادن به سؤالات ، به كتب ديگري ازجمله "الّلمع" و"رسالة- قشيري" توجه داشته وكار وی به آن آثارشباهت دارد زيرا محمّدتقی بهار در"سبك شناسي"آورده كه(( استاد ابوالقاسم قشيري رَحِمَهُ اللهُ را نيز ديدارکرده))[3]است .

         "كشف المحجوب" از آثاراهل تصوّف ، مربوط به دوره ي نخستين نثرفارسي است ؛(( اين كتاب ازحيث سبک بالاترواصيلتر و بدورۀ اول نزديكتر است تا سايركتب صوفيه ومي توان آنرا يكي ازكتب تراز اول شمرد.))[4]

          ((موضوع تصوّف وضرورت اثبات صحت مقولات و حقیقت آن ، نویسنده را ملزم كرده است كه در همه جا به منابع اوليّة ديني ، قرآن و حديث ، روي كند و ابواب كتاب را بدانها بیاراید ؛ علاوه  بر موضوع  ومنابع که خود به خود استناد به آيات قرآني مأثورات اولیا را را ایجاب می کرد، ذكر اقوال مشايخ و بزرگان صوفيه نیز  از ضرورتها و مباحث اهل تصوّف آن روز بود،)) . (ک/ به اختصارازصفحه چهل ویک و چهل و دو )

         رضايي درمورد دیگرآثار هجویری مي گويد:((كتاب هاي ديگري دارد ازجمله "رساله فنا وبقا""اسرار-       الخرق والملوّنات" ، كتاب"البيان لاهل ايقان" "منهاج الدّين" "شرح كلام حسين بن منصورحلاّج"  ، شعر هم  مي سرود و "ديوان شعر"دارد .))[5]كه مؤلف در مباحث و مطالب كتاب" كشف المحجوب"كه به احتمال قوي آخرين كتاب وی باشد به آن ها اشاره كرده است .

       2 اسرار الخِرَق و الملوّ نات : چنان كه از نامش پيداست بايد در مورد رمز پوشيدن و رنگ ، شيوه دوختن و اجزاي خرقه باشد . خود درباره ي آن گويد:(( ومرا اندر اين كتابي است مفرد كه نام آن "اسرار الخِرَق و الملوّنات"است ، و نسخة آن به مرو .)) ( ك / 76)

       3- البيان لاهل العيان : موضوع آن جمع وتفرقه بود و هجويري آن را در جواني نوشت . وی دراین باب چنين مي نويسد: ((و من اندر اين معني درحال بدايت كتابي ساخته ام و مرآن را"البيان لأهل العيان" نام نهاده .))                  

              ( ك / 381)                     

       4 الرّعايه لحقوق الله، تعالي: درتوحيد و آرا و عقايد ديگران درباب آفريدگار جهان است. هجویری پس از بیان مطالبی درخصوص توحید، می نویسد: ((وطالب اين علم را اين مسأله از كتابي مطوّل تر بايد طلبيد كه كرده ام وآن را "الرّعايه لحقوق الله، تعالي" نام كرده ام و يا اندر كتب مقدمان اصول ، رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ. ( ك/ 410)

       5 ديوان: مجموعه اي از اشعار وي كه، ظاهراً، متعلق به دوره ي جواني وي بوده است . كسي آن ديوان را از او گرفت و بازنگرداند و با تصرّفاتي به نام خود كرد . هجويري درباره ي آن مي گويد:(( يكي آن که "ديوان شعر"م بخواست و بازگرفت و حاصل كار جز آن نبود كه جمله را بگردانيد و نام من را از سر آن بيفكند و رنج من ضايع كرد، تابَ الله عَلَيْه .)) ( ك/2)

    6 كتاب فنا وبقا :(( ابوسعيد خرّاز ( م: 286 ) نخستين شخصيت معروفي بود كه سالها پيش از هجويري از فنا و بقا سخن گفته بود ، اما اين موضوع در قرن پنجم ، و در حوزة نيشابور از مباحث روز بود و از بزرگان هم روزگار او، خواجه مظفر حمدوان و ابوالعبّاس شقّاني(( راه خودرا به فناعبارت)) مي كردند ، و از اين رو((در وقت كودكي و تيزگي احوال)) براي او لازم مي نمود كه رساله اي درفنا وبقا بنويسد ، حال آن كه درهنگام نوشتن "كشف المحجوب" آن را ازنوع عبارت پردازيهاي سخن سازان مي دانست .))( ك/ بيست وچهار ) رضايي هم در"فرهنگ سه هزارتن از بزرگان و ناموران ایران" ، هجويري را همان طور كه  قبلاً اشاره گرديد صاحب آن كتاب دانسته است .

   7 – منهاج الدّين : كتابي در تصوّف بود ، درباره ي حلاّج هم سخناني آورده [ك/ 232]  و مناقب اهل صفّه را هم ، درآن ذكركرده است . خود هجویری دراین باره گوید:(( اكنون ذكر اصحاب صفّه رسول– عَلَيْهِ السَّلام – برسبيل ايجاز و اختصار بيارم . و ما پيش از اين كتابي ساخته ايم و مرآن را (( منهاج الدّين )) نام كرده و اندر وي مناقب هريك به تفصيل بيان كرده ؛ امّا اينجا اسامي وكنيتي مفرد بيارم تا مقصود تو– أغزَّكَ الله – به حصول بود. وبِاللهِ التَوفِيقُ.)) ( ك/ 118) وی درجاي ديگرمي نويسد:(( وديگركتابي كردم اندرتصوّف، نام آن"منهاج الدّين"،  يكي از مدعيان ركيك – كه كراي گفتار اونكند – نام من را از سرآن پاك كرد ، و به نزديك عوّام چنان نمود كه آن وي كرده است ، هرچند خواصّ برآن قول بروي خنديدندي .)) (ك /2)                                                                                                                                                                     

     8-كتاب يا رساله اي در ايمان: كتابي است درمورد ايمان كه هجویری درباره ي آن چنین گويد:((وگروهي ديگرمرايمان را قول فرد گويند ، وگروهي معرفت تنها ، وگروهي ازمتكلّمانِ سنّت ، تصديق مطلق گويند . و من اندر بيان اين كتابي كرده ام جدا .))  ( ك /419)

      9 [؟] ،[شرح كلام حسين بن منصور حلاّج]: هجويري از جواني شيفتة حلاّج بود . هنگام بازگشت از دمشق در بغداد ، ابوجعفرمحمّد بن المصباح الصَّيدلاني [ك/261] كه از رؤساي متصوّفه بود وميلي عظيم به حلاّج داشت ، دیدار کرده و آثار وي را گرفته وخوانده است . به خاطر دلبستگي به او كتابي راجع به كلام وي نوشته ، گويا آغاز وپايان كار حلاّج در آن آمده است . وي دراين باره مي نويسد: ((پس عزیز است وی بردل من بِحَمْدالله امّا برهیچ اصل طریقش مستقیم نیست ، و برهیچ محلّ حالش مقرّر نه ، واندراحوالش فتنة بسیار است . و مرا اندر ابتداي نمودهاي خود از وي قوّتها بوده است ، به معني براهين . وپيش ازاين درشرح كلام وي كتابي ساخته ام، به دلايل وحجج، علوّ كلام و صحّت حالش ثابت كرده و اندركتابي كه كرده ام- بجز آن كتب"منهاج" نام ابتدا وانتهاش ياد كرده ام،... )). (‌ ك / 232)        

          با استناد به مطالبی که ذکر گردید مشخص می شود که نویسندگان هردو اثر مورد تحقیق ، در مذهب سنّی و از پیروان اشاعره و درطریقت اهل صحو بوده اند که بنا به درخواست دوستان ، مریدان و پیروان خویش جهت حل مشکل آنان ، با بهره گیری از آیات و احادیث و ذکر اقوال مشایخ ، آثاری ماندگار خلق کرده اند.

         مذهب و طریقه ، عناصرفکری ، موضوع و بهره گیری از منابع ، هم چنین مقتضیای زمانی و مکانی ، وپاره ای از شرایط دیگر، هرکدام کم وبیش این نویسنده را درنوشتن اثرخود تحت تأثیر قرار داده است، لذا وجود این ویژگی ها و شرایط مشترک  این نویسنده، ما را به این واقعیّت رسانده است که درمتن کتاب های آنان به یقین ، مفاهیم و اصطلاحاتی مشترک یافت می شود .  



 1 – سجاد ي ، مقدمه ای برمباني عرفان و تصوف ، 1380 : ص 2

2-  رضا يي  ، فرهنگ سه هزار تن از بزرگا ن و نا موران ايران  ، 1383 : ص  1153

1-  بهار  ، سبك  شناسي  ،  1384 : ص 187

2-  همان : ص 187

3- رضا يي  ، فرهنگ سه هزار تن از بزرگا ن و نا موران ايران  ، 1383 : ص  1153  





نوشته شدهچهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, توسط taher.m
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.